آروین آروین ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

از لحظه ای که آمدی ...

از تو برای تو پسرم ( دلنوشته هایی بابایی ) 27 ماهگیت مبارک

  پسرم باز هم مثل گذشته ها برای تو می نویسم.برای تو که با تولدت ای کوچکم  ، حس زیبای پدری را برایم متولد کردی. برای تو که به مهربانی خدا روزی جوان خواهی شد و روزگار جوانیم را به یادم خواهی آورد. برای تو که از خدا خواهم تا سالهای دور بعد از من بمانی. پسرکم هر گاه نیمه شبها با گریه های قشنگ تو بیدار می شدم با چشمان زیبایت تا دوردستها می رفتم تا فرداهایی دور تا دیروزهایی دور ُ دیروزی که زود گذشته بود و فردایی که زود خواهد آمد و آنگاه به آرامش تن  کوچکت  میان آغوشم غبطه می خوردم. پسرم کاش می دانستم وقتی در آغوشم به آسمان خیره می مانی کدام ستاره را نشان کرده ای  ستاره آرزوهایت کدامند؟...
27 دی 1392

روزای زمستونیه آروین جون کوچولوی دوست داشتنیه شیرین عسلیمون

  سلام به گلم به عسلم به تموم زندگیم به  نفسم  به آروینم   شکلات خوشمزه مامان  عزیز دردونه من  یه مدتیه که خیلی کارم زیاد شده  و نمی تونم زود بزود بیام از خودت برات بنویسم     چقدر همه چی داره سریع اتفاق میفته  وقتی می بینمت که چطور  به سرعت برق و باد داری بزرگ میشی و  مستقل تر و شیرین تر از  دیروز   وقتی  می بینم  که چطور هر روز به دانسته  ها و تجاربت زیاد میشه چطور با کنجکاوی اشتیاق زیاد  طالب  دونستن چیزای جدید هستی   و مدام داری ازمون می پرسی که این چیه چه جور درست شده و.... باورم نمیشه ج...
19 دی 1392
1